آسيب شناسي انقلاب اسلامي از ديدگاه امام خميني(ره)

نويسنده: مهدي حيدري كبير

1- اختلاف

يكي از بزرگترين دغدغه هاي بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني كه به كرات و در مقاطع مختلف و در ديدار با اقشار گوناگون جامعه همواره از آن اظهار نگراني و ناراحتي و خطر مي كردند مسائله تفرقه و اختلاف بين صفوف ملت است.
اختلاف بين شيعه و سني اختلاف بين خوديها و تقابل جناحهاي معتقد به انقلاب اسلامي و اختلاف قوميتهاي مختلف ايراني اختلاف بين دانشگاهها و روحانيون از جمله مصاديق آن است.
ايجاد اختلاف و تفرقه از جمله كيدهاي شيطان بوده و اختلاف بلاشك از شيطان است شياطين انسان نما نيز از حربه تفرقه و اختلاف براي پيشبرد مقاصد خود و دست يابي به منافع نامشروعشان بهره مي گيرند سياست تفرقه بيانداز و حكومت كن از دولت شيطاني انگليس به يادگار مانده است و صهيونيسم و شيطان بزرگ آمريكاي جهانخوار همين سياست را دنبال مي كنند.
تاريخ عبرت براي پند گيرندگان است چگونه از دل مشروطيت كه با پيشتازي علما، و مردم با هدف برقراري عدالت و ممانعت از ظلم و ديكتاتوري آغاز گرديد با نفوذ روشنفكران وابسته به غرب و دخالت سفارتخانه هاي بيگانه سمت و سوي آن نيز تغيير يافت اختلاف بين علماء و در نتيجه اختلاف بين مردم سبب شد تا بيگانگان و عوامل آنان بتوانند از شور و حركت مردم براي منافع نامشروع خود استفاده كنند.
حضرت امام خميني(ره) در لزوم پرهيز از اختلاف مي فرمايند:
«البته ما مشكلات داريم لكن همه بايد دست به هم بدهيم تا حل مشكل بكنيم من نمي توانم روحانيت هم نمي تواند دولت هم نمي تواند هيچ قشري از اقشار نمي توانند كاري نكنيد كه براي ولي عصر(عج) ايجاد نگراني شود تفرقه نداشته باشيد تفرقه اندازي نكنيد، با هم باشيد.»(1)
حضرت امام خميني (ره) در جاي ديگر مي فرمايند:
«بر جميع سخنرانان چه در محيطهاي باز و در محيطهاي بسته و تمام نويسندگان تكليف حتمي و شرعي است كه حتي به زور اشاره و كنايه از گفتار و نوشته هاي اختلاف انگيز اجتناب نمايند كه امروز اختلاف براي امت اسلامي سم كشنده است و بايد بدانيد كه ايجاد اختلاف در محيط ما جز تبعيت از نفس اماره و شيطان دروني و خدمت به ابرقدرتها خصوصاً آمريكاي جهانخوار نيست و از منكرات بزرگي است كه شياطين به اسم اسلام بر زبانها و قلمها جاري مي كنند» (صحيفه امام ج14 ص253)
از نظر امام خميني(ره) اختلافات ريشه دنيوي دارد و نتيجه آن ممكن است قرنها باقي بماند. حضرت امام خميني درباره آثار اختلاف فرموده اند:
«اگر اختلاف ماها آنهم اختلافي كه من شك دارم براي خدا باشد اگر اين اختلافات موجب اختلاف بين مردم بشود و موجب اين بشود كه شكست بخورد و جمهوري اسلامي تا قرنها نتواند سرش را بلند كند.»(2)
اختلافات را مي توانيم در سطوح مختلف بررسي نمايم
از نظر امام خميني(ره) اختلاف در هر مرتبه و نوع كه باشد براي جامعه مضر است اما اختلاف بين مسئولين نظام قطعا آثار بدتري در جامعه مي گذارد لذا مي فرمايند:
«خوب شما انصاف بدهيد كه يك ملتي خونش را داده است و شما را به مسند نشانده شما سرمسند جنگ بكنيد؟ دعوا بكنيد؟ هر روز صحبت بكنيد هر روز انتقاد بكنيد؟ روزنامه ها هر روز انتقاد بكنند؟ همه را بكوبند به هم تهمت بزنند؟ به هم افترابزنند؟ آخر اين انصاف است پيش خدا چه خواهد شد اين پيش ملت چه انعكاسي دارد؟ خارجيها چه استفاده از آن مي كنند آنها همه دلشان مي خواهد كه شما توي سر كله هم بزنيد و از مصالح مملكت غافل باشيد و آنها يك وقتي كار خودشان را بكنند.»(3)
از نظر ما اختلاف در بين مسئولين به اختلاف بين مردم سرايت مي كند و مردم نيز دسته دسته مي شوند لذا مي فرمايند:
«اگر اختلاف در سران قوم پيدا شود اين اختلاف سرايت خواهد كرد و يك وقت مي بينيم كه مردم دسته دسته مي شوند و هر كس يك طبلي مي زند» (4) و در جاي ديگر مي فرمايند:
«اگر خداي ناخواسته بين جامعه مدرسين با دولت يا جامعه با مجلس يا مجلس با دولت اختلاف بشود شكست مي خوريم.»(5)
از جمله اموري كه از نظر امام خميني جداً از آن بايد پرهيز كرد تضعيف و تخريب يكديگر است در اين زمينه مي فرمايند:
«ما اگر بخواهيم براي كشورمان براي اسلام پيروزي حاصل شود بايد كارشكني نكنيم از هم بايد همه يك صدا باشيم قصد هدايت مسائله اي است قضيه كارشكني مسائله ديگر است هدايت بايد كرد مركز همه قدرتها مجلس است مجلس هدايت مي كند همه را بايد هدايت بكند اما بناي بر اين نباشد كه مجلس دولت را تضعيف كند و بناي بر اين نباشد كه دولت مجلس را تضعيف كند. تضعيف هر يك تضعيف خودش هم هست اگر رئيس دولت رئيس جمهور را تضعيف كند خودش قبل از هر چيز سقوط مي كند و اگر مجلس تضعيف كند دولت را و رئيس جمهوري را اين خودشان هم تضعيف مي شوند و امروز صلاح نيست.»(6)
حضرت امام خميني(ره) اختلاف در بين اقشار روحاني را تا آنجا مهم مي دانستند كه اختلاف در اين امر را موجب شكست اسلام دانستند و در اين زمينه مي فرمايند:
«اگر ما با هم مختلف بشويم اسلام شكست مي خورد اگر در قشر روحاني خداي نخواسته مردم احساس كنند كه اين اختلافات براي دنياست براي دين كه اختلاف نيست همه ما يك دين داريم يك قرآن داريم و اگر اختلاف پيدا مي شود اختلاف روي اساس دنياست شيطان است كه اختلاف مي اندازد اگر ساير مردم توجه كنند كه ملاها روي هواي نفساني با هم مختلف هستند طلبه ها روي هواي نفساني با هم مختلف هستند مردم از شما رو برمي گردانند اگر از شما روبرگرداندند اسباب شكست اسلام است وظيفه سنگين است شما بايد با اخلاق خودتان مردم را دعوت كنيد.»(7)
حضرت امام خميني در يك بيان ساده با بهره جويي از طبيعت كه در معرض نگاه همه قرار دارد و درك آن براي همه سهل و آسان است اتصال قطره هاي باران را كه نهرها و رودخانه ها را جاري مي سازد كارساز مي داند انسانها را تشبيه مي كنند كه اجتماع كارساز است. افراد انسانها مثل قطرات باران مي مانند كه مادامي كه يكي يكي هستند هر يك براي خودش يك فكري مي كنند هر كس براي خودش يك راهي دارد هرچه زيادتر باشند فسادش زيادتر مي شود وقتي كه اين طور شد كارها معطل مي ماند حالا بنا شد كه اين قطره ها به هم اتصال پيدا كند اگر بنا شد كه قطرات ديگر هم علي حده متصل شدند لكن يك قطرات ديگري هم علي حده متصل شدند يك قطرات ديگر هم علي حده متصل شدند واينها مثلا فرض كنيد كه اين قواي نظامي انتظامي اگر چنانچه يك ميليون جمعيت نباشد لكن دستجات ضعيفي با روشهاي ضعيفي كه هر كدام براي ديگري كارشكني كند اين از بطن مي پوسد به جاي اينكه يك قوايي باشد كه در مقابل دشمن بايستد يك قواي مختلفه اي است كه هم خودشان به هم مي ريزند اگر در باطن يك پوسيدگي پيدا شد خودش را از بين مي برد ديگر محتاج به اين نيست كه يك نيرويي بيايد او را بخواهد از بين ببرد خودش از بين مي رود خودش از باطن مثل يك خربزه كرم زده از باطن فاسد مي شود وقتي كه در داخل يك مملكتي با آراء مختلف با نظرهاي مختلف كارهاي مختلف باشند اينها آسيب مي بينند محتاج نيست كه از خارج به ما حمله كنند خودمان در داخل خودمان را مي خوريم تمام مي كنيم(8)
در هر انقلابي فرهيختگان و اقشار فرهنگي جامعه عهده دار تبيين و ترويج اهداف و آرمان هاي آن انقلاب مي باشند در انقلاب اسلامي ايران اين مسئوليت مهم را دو قشر روحاني و دانشگاهي كه عمده ترين قشر فرهيخته و فرهنگي انقلاب هستند به عهده گرفته اند.
اين دو قشر از سال ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل موقعيت اجتماعي خاص خود و ارتباط نزديك با گروه هاي مختلف اجتماعي و سياسي و روشنگري درباره نامشروع بودن رژيم گذشته و معرفي نظام مطلوب و آرمان هاي متناسب با اعتقادات و ارزش هاي ملت ايران را آغاز كردند كه به دنبال آن زمينه هاي فكري فرهنگي تحولات سياسي و اجتماعي در جامعه آماده گرديد.
با گذشت زمان در اثر حوادث مختلف سياسي و اجتماعي كه در دهه 1340 رخ داد به دنبال موضعگيري هاي دو نهاد فرهنگي حوزه و دانشگاه در برابر آن حوادث اهميت نقش اين دو قشر بيش از پيش آشكار شد از طرفي به دليل بافت خاص هريك از اين دو نهاد و تفاوت در بينش آنها در مسائل مختلف علمي سياسي و اجتماعي اختلافاتي در بين آنها ايجاد مي شد كه حضرت امام خميني با درك عميق از اهميت نقش حوزه و دانشگاه و ميزان تأثيرگذاري اين دو بر روي ساير قشرهاي جامعه سعي در نزديك كردن هرچه بيشتر ديدگاه هاي آنان به يك ديگر و راه رسيدن به اهداف و آرمان هاي مورد نظر اسلام و انقلاب داشت. حضرت امام از روحانيون و دانشگاه ها به عنوان مغز متفكر جامعه نام برده و مي فرمايند:
«تكليف مهم آن است كه متوجه به اين قشر است و اين قشر يعني روحانيون دانشگاه ها و دانشجوها آنها كه مغز متفكر جامعه است اين دو طايفه اند اينها مغز متفكرند.»(9)
اگر چه اختلاف از هر نوعي باشد براي كشور و نظام مضر است لكن خطرناكتر و نگران كننده تر آن است كه معتقدان به انقلاب و رهبري ولي فقيه به صورت جناح هاي مقابل يكديگر درآيند و به صف آرايي و منازعه با هم بپردازند البته در اين ميان نفوذي هاي دشمن در جهت القاي بدبيني قابل انكار نيست، در هر حال تقابل جناح هاي معتقد به نظام بيشتر مايه نگراني است حضرت امام خميني بيش از هر چيز نگراني خود را از اختلاف در ميان نيروهاي معتقد به نظام اعلام نمودند و در اين زمينه فرمودند:
«من در طول اين مبارزه از قبل 15 خرداد تا وقتي كه بساط شاهنشاهي به هم خورد هيچ وقت نگران نبوده ام براي اينكه مي ديدم كه مقابل هستيم با يك دستگاهي جبار ظالم و اجنبي و ما هم مكلفيم كوشش بكنيم براي اينكه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم پيش من هيچ اهميتي نداشت براي اينكه ما به تكليف مان عمل كرديم و پيش خدا مسئوليت نداشتيم بعضي آقايان هم كه در پاريس مي آمدند و اظهار مي كردند كه نمي شود اين كار انجام بگيرد و شما مثلا بخواهيد بعضي اينها را اجازه بدهيد اينها بيايند و فلان بعد از رفتن شاه هم من به آنها مي گفتم كه ما يك تكليف داريم عمل مي كنيم يا مغلوب مي شويم و يا ما غلبه مي كنيم خوب چه بهتر من در اين مدت از باب اينكه مقابله بين ما و دستگاه جبار و كفر بود نگراني نداشتيم نگراني من از داخل خودمان است اين ناسازگاري ها كه در اركان هاي اسلامي هست هرجا بروي با هم توافق ندارند هي دعوت به توافق مي كنند همه لكن خودشان هم توافق ندارند اين موجب نگراني است براي اينكه اين اسباب اين مي شود كه اين كشور به حال تزلزل باقي بماند و اگر يك مدتي به اين حال تزلزل باقي بماند آسيب از خودش پيدا مي شود يعني داخل خودش آسيب مي بيند محتاج نيست كه از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند ما خودمان به جان هم ميافتيم و خودمان را از بين مي بريم.»(10)

2- جدايي از مردم

از نظر حضرت امام خميني همان طور كه پيروزي با پشتيباني مردم بود حضور مردم ضامن پيروزي بود جدايي از مردم نيز باعث شكست مي شود ايشان در اين زمينه مي فرمايند:
«دولتي كه پشتيبان ندارد شكست مي خورد همه شكست هاي كه از دولت هايي كه درخارج شكست مي خورند و مال خودمان هم ديديم كه رژيم سلطنت اصلا به هم خورد براي همين بود كه تفاهم بين ملت و رژيم نبود اگر ملت با رژيم تفاهم داشتند اين مسائل پيش نمي آمد وقتي اين طور شد نمي توان دوام داشته باشد ممكن است سر نيزه تا يك مدتي باشد اما نمي تواند دوام داشته باشد بپرهيزيد از اينكه از ملت جدا بشويد شما را بخواهند جدا بكنند ملت هم بايد بپرهيزد از اين كه از شما جدا باشد.» (11)
و درجاي ديگر دراين زمينه مي فرمايند:
«شما هرچه خوف داريد از خودتان بترسيد از اينكه مبادا خدا ناخواسته در مسير ديگري وارد بشويد توجه به اين چيزي كه الان هست از دست برود و مردمي بودن از دستتان برود از اين بترسيد كه اگر خداي نخواسته يك وقت اين قضيه پيش آمد وشما از آن مردمي بودن بيرون رفتيد و يك موضع ديگري پيدا كرديد» (21)

3- عدم حضور مردم درعرصه هاي سياسي

از نقاط بسيار مهم و سرنوشت ساز نظام اسلامي حضور گسترده و پرشور مردم در انتخابات مهم است كه دشمنان و بلندگوهاي آنان مترصدند تا كمرنگي حضور مردم وكاهش آمار شركت كنندگان را به ناميدي مردم و برگشتن آنان از جمهوري اسلامي و مسئولين تعبير و تفسير كنند.
علاوه بر آن دشمنان از وقوع چنين سستي بهره گيري مي كنند نااهلان و نامحرمان نيز سوء استفاده نموده و درمراكز قدرت جاي گرفته و به استحاله نظام و تغيير بافت ارزشها و باورهاي مردم خواهند پرداخت حضور گسترده وآگاهانه مردم همه اين توطئه و خطرات را دفع و به نگرانيها پايان مي دهد اگر چه كم رنگ شدن احتمالي اين حضور عوامل متعددي ممكن است داشته باشد. لكن بخاطر اصل نظام و حفظ آن مردم مي بايستي شور و نشاط خود را هميشه حفظ نمايند.
حضرت امام خميني(ره) دراين زمينه مي فرمايند:
«خوف آن دارم كه دراثر تبليغات دامنه دار دشمنان نهضت اسلامي و مخالفان جمهوري اسلامي كه در ظرف اين مدت با هر وسيله ممكن به تضعيف آن كوشا بوده اند و اخيرا كه قدم آخر پيروزي را ملت عزيز و هوشيار بر مي دارند تبليغات و شايعه سازيها به اوج خود رسيده و چون الهام دهندگان خود را در آستانه شكست نهايي يافته اند از هيچ تشبثي دست بردار نيستند. كه جوانان عزيز ما كه به همت والاي خود نهضت اسلامي را پيش برده اند دراين مرحله نهايي سردي وسستي از خود نشان دهند و تحت تاثير اين شايعه ها واقع شوند و از شركت دراين امر حياتي اسلامي خودداري كنند اينجانب كه عمر نالايق خود را براي خدمت به اسلام و ملت شريف در طبق اخلاص تقديم مي كنم اميد است تقاضاي متواضعانه و استدعاي خيرخواهانه را بپذيرند و با شركت عمومي خود در انتخابات عمومي قطع اميد دشمنان جمهوري اسلامي و وابستگان به رژيم منحط سابق و هواخواهان آن خصوصا دولت آمريكاي ستمكار را بنمايند.
عزيزان من كه اميد نهضت اسلامي به شماست در روز تعيين سرنوشت كشور بپاخيزيد و به صندوق ها هجوم آوريد آراي خود را در آنها بريزيد و با كمال آرامش و مراعات كامل اخلاق اسلامي اين امر را انجام دهيد» (31)
حضرت امام خميني(ره) با بيان اين نكته كه عدم حضور مردم درجريان مشروطه باعث شكست مشروطه شد دراين زمينه مي فرمايند:
«اگر روحانيون و ملت، خطباء، نويسندگان و روشنفكران متعهد سستي بكنند و از قضاياي صدر مشروطه عبرت نگيرند به سر اين انقلاب آن خواهد آمد كه به سرانقلاب مشروطه آمد.
چنانچه همه ما همه ملت همه شماها و خصوصا روحانيت و خطباء درصحنه نباشيم و حاضر نباشيم در قضايايي كه مي گذرد مطمئن باشيد كه با عدم حضور شما به سر انقلاب آن خواهد آمد ولو دراز مدت هم باشد كه بر سر مشروطه آمد» (41)
«اگر طلبه اي منصب امامت جمعه و ارشاد يا قضاوت در امور مسلمين را خالي ببيند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئوليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواي اجتهاد خوش كند در پيشگاه خداوند بزرگ يقينا مواخذه مي شود و هرگز عذر او موجه نيست» (51)

4- مخالفت با اصل ولايت فقيه و تضعيف رهبري

يكي از راهبردهاي دشمن براي براندازي انقلاب تضعيف رهبري و كم اهميت دادن جايگاه آن است مقابله با اصل نظريه ولايت فقيه نيز از شگردهاي دشمنان انقلاب است استحكام اين نظام انقلابي همان گونه كه در قانون اساسي ملحوظ شده وابسته به اقامه اصل ولايت فقيه است، مادامي كه خدشه اي به اين اصل وارد نيايد براندازي انقلاب غيرممكن خواهد بود از اين رو دشمنان انقلاب نسبت به اين اصل تشكيك و حملات خود را متوجه اساس ولايت فقيه كردند. آنان نه تنها در اين راه از به كار گرفتن برخي از نيروهاي نفوذي خود در حوزه هاي علميه ابا نكردند كه در طراحي ويژه چنين وانمود كردند كه مثلا ولايت فقيه ريشه محكمي ندارد و اگر هم ريشه دار باشد كاربرد سياسي ندارد گاهي نيز در راستاي اين هدف حمله به نهادهاي وابسته به رهبري را در دستور كار خود قرار مي دهند. (61)
اما از نظر امام خميني مخالفت باولايت فقيه در واقع مخالفت با اسلام است لذا در اين زمينه مي فرمايند:
«به حرفهاي آنهايي كه برخلاف مسير اسلام هستند خودشان را روشنفكر حساب مي كنند و ميخواهند ولايت فقيه را قبول نكنند گوش ندهيد اگر چنانچه فقيه در كار نباشد ولايت فقيه در كار نباشد طاغوت است، يا خداست يا طاغوت اگر به امر خدا نباشد رئيس با نصب فقيه نباشد. غير مشروع است وقتي غيرمشروع شد طاغوت است، اطاعت از او اطاعت از طاغوت است وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است، طاغوت وقتي از بين ميرود كه به امر خداي تبارك و تعالي يك كسي نصب بشود، شما نترسيد از اين چهار نفر كه نمي فهمند اسلام چه است نه مي فهمند فقيه چه است و نه مي فهمند كه ولايت فقيه يعني چه؟ آنها خيال مي كنند كه يك فاجعه به جامعه است آنها اسلام را فاجعه مي دانند نه ولايت فقيه را آنها اسلام را فاجعه ميدانند ولايت فقيه نيست ولايت فقيه تابع اسلام است.» (71)
مي خواهند ولايت فقيه مساله تشريفاتي باشد
«آقايان بگذاريد يك چند وقتي هم مردم الهي بشوند تجربه كنيد لااقل بفهميد اين معنا را كه با تجربه بفهميد كه يك ملتي كه تا حالا تحت بار طاغوت بوده است حالا هم تحت بارالله باشد. اين را تجربه كنيد. اگراز اسلام بدي ديديد بگوييد چه بدي از اسلام ديده ايد؟ تا حالا ديده ايد تا حالا كه اسلامي در كار نبوده است در مملكت ما نمي گذاشتند حالا هم شماها نمي گذاريد آن وقت دشمنها نمي گذاشتند حالا بعض دوستان كه معتقد هستند نمي گذارند.
يا شايد بعضيشان هم دشمن باشند چرا شما بايد بترسيد از اين كه يك نفر آدم مثلا در اطاقش نشسته ويك چيزي مي توانيد در روزنامه هم درج كنيد اينها نمي دانند اصلا معناي اسلام چه است مخالف با اسلام هم هستند. اينها يك چيز ديگري مي خواهند نه رژيم باشد و نه اسلام باشد يك جمهوري دموكراتيك دموكراتيك آن هم به آن معنايي كه غرب وارد كرده است آن معنا كه حتي د رغرب است آن جمهوري كه در آن دموكراتيك كه در غرب هست حتي در ايران نيامده تا حالا آن وارداتي است اين دموكراتيك كه همه ديديد اين تمدن بزرگ پدر اين ملت را در آورد بس است آريامهر كافي است براي ما اين قدر تبعيت نكنيد از اين رژيم اين قدر تبعيت نكنيد از اين غربيها از اين شرقيها كافي است ظلمي كه تاكنون به ما شده است باز هم بايد زير بار ظلم برويم باز هم از زيربار اسلام مي خواهند خارج بشويم اين يك مساله تشريفاتي بله آقايان بعضيشان مي گويند مساله ولايت فقيه اگر يك مساله تشريفاتي باشد مضايقه نداريم اما اگر بخواهد در امر دخالت كند نه ما آن را قبول نداريم حتما بايد يك كسي از غرب بيايد ما قبول نداريم كه يك كسي اسلام تعيين كرده او دخالت بكند اگر متوجه به لازمه اين معنا باشند مرتد مي شوند لكن متوجه نيستند.» (18)
شما از اسلام نترسيد از ولايت فقيه نترسيد
«من از همه طبقات ملت و همه قواي انتظامي تشكر مي كنم من از اين گروه كه از اصفهان آمدند از قواي انتظامي تقدير و تشكر مي كنم امروز همه قشرها خصوصا قواي انتظامي بايد بداند كه مملكت مال خودشان شد كشور ما از دست خائنين نجات پيدا كرد كشور ما از دست اجانب و آنهايي كه مي خواستند همه چيز ما را به باد بدهند نجات پيدا كرد امر دولت اسلامي اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد آسيبي بر اين مملكت نخواهد رسيد.گويندگان و نويسندگان نترسند از حكومت اسلامي و نترسند از ولايت فقيه كه آن طور كه اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرموده است به كسي صدمه وارد نمي كند. ديكتاتوري به وجود نمي آورد كاري كه برخلاف مصالح مملكت است انجام نمي دهد كارهايي كه بخواهد دولت يا رئيس جمهوري يا كس ديگر بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مصالح كشور انجام دهد فقيه كنترل مي كند جلوگيري مي كند شما از اسلام نترسيد از فقيه نترسيد از ولايت فقيه نترسيد شما هم مسير ملت را طي كنيد و با ملت باشيد حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست كنيد شمايي كه ازاسلام هستيد لكن از اسلام اطلاع نداريد مسلم هستيد لكن از احكام اسلام درست مطلع نيستيد شيعه هستيد لكن از احكام ائمه درست مطلع نيستيد اين قدر كارشكني نكنيد.» (19)
مخالفت با مترقي ترين اصل قانون اساسي
«يكي از اموري كه توطئه در آن است كه راجع به اين قانون اساسي مردم را سرد كنند از آنها بپرسيد خوب اين قانون اساسي كه شما مي گوييد كه قانوني است ارتجاعي كدام يكي از اين موادي ارتجاعي است اولي كه دست مي گذارند روي ولايت فقيه اول دست آن جا مي گذارند براي اين كه يك طرح اسلامي است و آنها از اسلام مي ترسند آنها اسلام را ارتجاع مي دانند آنها جرات نمي كنند با كلمه اسلام بگويند ارتجاعي است مي گويند كه اينها مي خواهند ما را به 1400 سال پيش برگردانند اين همان تعبير ديگر است منتها كلمه اسلام را نمي گويند آن قدر به ولايت فقيه اثر مترقي بار است كه در ساير اين موارد ديگر كه شما ملاحظه مي كنيد معلوم نيست مثل آن جا باشد يك نفر آدمي كه همه جهات اخلاقي اش و ديانت اش و ملي بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مي كنند اين نظارت مي كند بر اين كه مبادا خيانت بشود همان رئيس جمهوري كه ملت خودشان تعيين مي كنند و ان شاءالله ديگر از اين به بعد امين تعيين مي كنند لكن مع ذالك براي محكم كاري يك فقيهي كه عمرش را صرف در اسلام كرده است و عمرش را براي اسلام خدمت كرده است مي گذارند ببيند اين چه مي كند مبادا يك وقت خلاف بكند روساي ارتش ما و ژاندارمري ما و اين روساي درجه اول ديگر از اين به بعد اشخاصي نيستند كه خيانت بكنند لكن محكم كاري شده است كه همين فقيه را ناظر قرار بدهند و هكذا آن موارد حساس را نظارت مي كند فقيه و تصرف مي كند فقيه و اين از اموري است كه مترقي ترين موادي است كه در قانون اساسي اينها چيز كردند و اينها دشمن ترين مواد پيش شان اين همينها بودند كه فرياد مي كردند و مي نوشتند كه خوب ديگر اسلام را مي خواهند چه كنند خوب بگوييد جمهوري از اسلام مي ترسند خوب بجاي اسلام بگوييد دموكراتيك»(02)
مي خواهند ولايت فقيه نباشد تا ديكتاتوري كنند
«اين كه در قانون اساسي يك مطلبي ولو بنظر من يك قدري ناقص است و روحانيت بيشتر از اين در اسلام اختيارات دارد و آقايان براي اين كه خوب ديگر خيلي با اين روشنفكران مخالفت نكنند يك مقداري كوتاه آمدند اين كه در قانون اساسي هست اين بعضي شوون ولايت فقيه هست نه همه شوون ولايت فقيه و از ولايت فقيه به آن طوري كه اسلام قرار است به آن شرايطي كه اسلام قرار داده است هيچ كس ضرر نمي كند يعني آن اوصافي كه در ولي است در فقيه است كه به آن اوصاف نمي شود كه يك پايش را كنار يك قدر غلط بگذارند اگر يك كلمه دروغ بگويد يك كلمه يك قدم بر خلاف بگذارد آن ولايت را ديگر ندارد با همين ماده كه در قانون اساسي است كه ولايت فقيه را درست كرده اين استبداد را جلويش را مي گيرند آنها هم كه مخالف با اساس بودند مي گفتند كه اين استبداد مي آورد استبداد چي مي آورد استبداد با آن چيزي كه قانون تعيين كرده نمي آورد بهترين اصل در اصول قانون اساسي اين اصل ولايت فقيه است و غفلت دارند بعضي از آن و بعضي هم غرض دارند.» (12)

پي نوشت ها:

1- صحيفه امام جلد 6 ص 313
2- صحيفه امام جلد 18 ص 17
3- صحيفه امام جلد 13 ص 201
4- صحيفه امام جلد 17 ص 123
5- صحيفه امام جلد 19 ص 304
6- صحيفه امام مجلد 12 ص 347
7- صحيفه امام جلد 18 ص 16
8- صحيفه امام جلد 11 ص 478
9- صحيفه امام جلد 8 ص 464
10- صحيفه امام جلد 12 ص 412 و 413
11- صحيفه امام جلد 9 ص 144
21- صحيفه امام جلد 16 ص 446
31- صحيفه امام جلد 12 ص 177 و 178
41- صحيفه امام جلد 15 ص 328
51- صحيفه امام جلد 31 ص 392
61- آسيب شناسي انقلاب- نشريه معرفت شماره 68 چاپ 1378
71- روشنفكر و روشنفكران در ايران از ديدگاه امام خميني تدوين و ناشر- موسسه قدر ولايت ص 237
18- صحيفه نور جلد 6 ص 34
19- صحيفه نور جلد 5 ص 522
02- صحيفه نور جلد 6 ص 234
12- صحيفه نور جلد 6 ص 519